کارینا

من از تبار غربتم از آرزوهای محال قصه ما تموم شده با یه علامت سوال

کارینا

من از تبار غربتم از آرزوهای محال قصه ما تموم شده با یه علامت سوال

شعری طنز و زیبا در مورد آخرین اثر مهران مدیری (شبهای برره)

قبل کارهای فعلی مهران

که مدیریست نام دیگر ِ آن ،

 

هرکه طنزی نودشبی می ساخت

این نود شب به دیگری پرداخت (!)

 

منتها بعدِ پخش ِ پاورچین

شد « مدیری » به جام جم همچین

 

شهرتش تا ورای تهران رفت

شد جهانی ، ز مرز مهران رفت !

 

سیم و زر جمع کرد صد پشته

این « مدیریتش » مرا کشته !

 

رفت و مجموعه ی جدیدی ساخت

عده ای را به جان هم انداخت !

 

طبق معمول ِ بحثهای قدیم

به دو قسمت نبرد شد تقسیم...

 

عده ای بر مخالفت اصرار

عده ای پافشاری و تکرار

 

عده ای لب گزیده با دندان

عده ای شاد و راضی و خندان

 

عده ای شاکی از چنین تهدید

عده ای ویگولنزج عالی بید !

 

گله ی شاکیان : که این سریال

می کند در زبانمان اخلال

 

با چنین طنز ِ سست و بی مایه

زده فرهنگ بومی از پایه

 

برده تاریخمان به زیر سوال

کرده ما را به دست خود پامال

 

از تهاجم به لحن و لهجه پر است

ظلم بارز به ترک و کرد و لر است

 

کرده توهین ِ واقعا شومی

به هنرهای ملی و بومی

 

کرده توهین به قشر دهقانان

ظلم کرده به حرفه ی آنان

 

نیست اینها حقایق ِ دهقان

مثلا این شقایق دهقان !

 

نیست اینها نمادی از رشوه

کیست لیلون که می کند عشوه ؟!

 

گرچه گاهی لطیف و شیرین است

طنز ِ ( دیمی...! ) که گفته اند این است

 

بعدِ تقریر ِ ! نقدِ منتقدان

نوبتِ سوی دیگر ِ میدان :

 

این طرف یار و یاور برره

دوستداران ِ کشور برره !

 

صحبتِ حامیان : که این سریال

هست خیلی تمیز و توپ و باحال

 

شده مطرح در آن نخستین بار

حکم تبعید روزنامه نگار

 

می دهند از شعارها خبری

شعرهای بگوری ِ برری

 

با نگاهی ظریف ، مجموعه

شده نزدیکِ فیلم ممنوعه

 

هست کافی فقط همین ثمره :

نام ِ نابِ نظام دوبرره

 

در لباسی نظامی و جنگی

آدمی بی سواد و مافنگی

 

گرچه قدری به آبشان بستند

دیگران نیز واقعی هستند

 

دیده هر کس هزارتا لیلون

در خیابان و کوچه و میدون !

 

دخترانی که بعدِ دانشگاه

آآآه از ناز عشوه هاشان... آه !

 

جان نثاران به چشم خود دیدیم

بلکه خود پاچه خارتر بیدیم !

 

یک به یک سمبلند این خُلها

همگان دیده اند طغرلها

 

طنز محبوبِ مردم ِ برره

شاهکاری بزرگ و بی ضرره !

 

انتقادش اگرچه بیش و کم است

با همین حال نیز مغتنم است

 

هست مجموعه ای از این دو کلام :

انتقاد از خواص و نقد عوام .

 

این هم از گفته ی هواداران

نقل قولی نمودم از یاران

 

الغرض هر طرف از این پیکار!

همچنان روی حرف خود اصرار

 

آنچنان شد دمای بحث زیاد

سایت هفت سنگ داد حکم جهاد !

 

بنده هم طبع خود روان کردم!

نظرم را چنین بیان کردم :

 

هیچ گربه برای رَبَِّ کریم

نکند هیچ موش را تکریم !

 

جام جم نیز در پی چیزیست

که در این ماجرا مشخص نیست

 

پای این طنز گرچه می خندیم

نیش خود را به وقت می بندیم...

 

***

منتقد گفت بعدِ دلپیچه

ای که گفتید « نقد » یعنی چه ؟!

آویزه گوشت کن ... (۳)

اشتباهات انسانهای بزرگ قابل احترام است زیرا ثمر بخشتر از حقایق انسانهای کوچک است. (فردریش نیچه)

 

 

کسی که از سرنوشت خود شکایت کند از کوچکی و ناچیزی روح خود شکایت کرده است.

(مترلینگ)

 

 

مهم بودن خوب است اما خوب بودن مهمتر است.

 

 

 

معرفی دوستان

مهندس دهقان و مهندس وامرزانی

 

مهندس دهقان متولد ۱۷/۵/۱۳۶۴ -- بچه ازنا (ال-پی-پی)

مهندس وامرزانی متولد ۲۴/۵/۱۳۶۳ -- بچه کاشان و دامغان و اراک و اهواز و تهران و یزد و ...

جوک

رشتیه می ره قم سوهان فروشی می زنه اسمش رو می زاره سوهان حاج حسین و پدران

 

***

به یه ترکه میگن محبوبترین تیم فوتبالی که دوست داری چیه ؟؟؟؟؟ میکه قربون جدش آسد میلان

 

***

یه روز یه ترکه میره سینما اسم فیلم هم کلاه قرمزی بود ترکه میره کنار داخل سایه میشینه . فیلم شروع میشه کلاه قرمزی میگه : سلام الاغ عزیز....حالت چطوره . ترکه میگه ای پدر سوخته تو تاریکی هم هستم منو میبینه

 

***

عربه میره امام رضا دعا میکنه یا امام رضا یه تویوتا بهم بده چهار پنج بار این حفو تکرار کرد لره هم از اون طرف می گفت یا امام رضا یه هزارتومانی بهم بده چندین بار تکرار کرد عربه عصبانی میشه مگه ولک این هزارتومان بگیر بزار هواسش به ما باشه

 

***

 

یکروزسیب زمینی باباش میمیره ریش میزاره میشه کیوی

 

***

هر سال موقع قرعه کشی بانک ترکه میرفته مشهد التماس امام رضا میکرده که در قرعه کشی ماشین برنده بیشه اما هیچوقت هیچی برنده نمیشده.دوباره پامیشه میره مشهد التماس تا ازشدت خستگی خوابش میبره.امام رضا میاد به خوابش و میگه بنده خدا اول یه حساب توی بانک باز کن بعد بیا سراغ من

 

***

یه روز یه ترکه یه لیوان خالی اب می زاره بالاسرش که بخوابه .بهش میگن چرا لیوان خالی می زاری بالا سرت . می گه شاید شب پا شدیم و تشنمون نشد .

 

***

یک روز ادمخواره میره تبریز از گشنگی میمیره

 

***

یه اردبیلی میره مکه خانه خدا برگشتنی فامیلاش میپرسن چطور بود میگه واللا هیچ جا خونه خود ادم نمیشه

 

 

نا گفته های موسیقی پاپ ایران

نا گفته هایی از موسیقی پاپ ایران

(به نقل از وبلاگ موسیقی پاپ ایران)

 

 

-    « افشین » قبل از آمدن به اروپا و شروع کار خوانندگی ، مجوز خوانندگی در ایران را گرفته بود اما چون دوست نداشت کارهایش سانسور شود ، قید خوانندگی در ایران را زد !

 

-        بر خلاف تصور خیلی ها ، « حمیرا » آهنگ « لحظه خداحافظی » را برای ایران خوانده است نه برای معشوقهاش !!!

 

-        و بازهم برخلاف تصور خیلی ها،«حسن شماعی زاده»اهل« اصفهان » است نه « رشت » !!!

 

-    در زمستان سال 1362 وقتی به مقامات امنیتی ایران خبر می رسد که « حمیرا » قصد فرار از ایران را دارد و این کار را هم می خواهد از مرزهای کردستان انجام دهد ، بلافاصله فرمان آماده باش به پادگانی در شهرستان « سردشت » کردستان می رسد.اما کرد های کردستان حمیرا را از مرزهای شهرستان « بانه » کردستان به خارج از ایران می برند.وقتی خبر فرار حمیرا به مسئولان این پادگان می رسد بعد از 3 روز آماده باش کامل و ناکامی در دستگیری حمیرا ، اوضاع این پادگان به روال عادی خود بر می گردد.

 

- اسم اصلی « شهرام صولتی »، « ابراهیم » می باشد.

 

- اسم اصلی « شهره صولتی » ، « فاطمه » می باشد.

 

- اسم اصلی « شاهرخ صولتی » که در نیویورک زندگی می کند ، « حسن » می باشد.

 

- اسم اصلی  « بیژن صولتی » که در ایران زندگی می کند ، « عباس » می باشد.

 

- « شهرام صولتی » 11 ماه از « شهره صولتی » بزرگتر است !

 

- « شهرام صولتی » 2 پسر به نام های « علی » و « شهداد » ( به ترتیب سن ) ( با اختلاف سنی 6 سال ) دارد و دختر ندارد.

 

- « شهره صولتی » تنها یک دختر به نام « طناز » دارد.

 

- « شهرام صولتی » تا به حال 2 باز ازدواج کرده است که همسر دوم او « آزیتا » دختر « جمیله » معروف بوده است که « شهرام صولتی » از او نیز جدا شده است ! و فعلا مجرد است و با دو پسرش زندگی می کند اما او قصد ازدواج سوم را هم دارد !!

 

- « شهره صولتی » تنها یک بار ازدواج کرده است و نام همسر او « خسرو نایبی » بود که این ازدواج منجر به طلاق شد و هم اکنون « شهره صولتی » مجرد است و با تنها دخترش زندگی می کند و اصلا هم قصد ازدواج ندارد !

 

- « شهره صولتی » چند سال زودتر از « شهرام صولتی » به آمریکا آمد.

 

- « شهرام صولتی » حدود 12-13 سال است که با « شهرام شب پره » قهر است !! گویا اختلاف آنها از یک کنسرت مشترک در آمریکا شروع شده است.

 

- بر خلاف « شهرام صولتی » ، « شهره صولتی » با « شهرام شب پره » رابطه بسیار خوبی دارد و چند آهنگ دو صدایی با هم اجرا کرده اند !!

 

- « شهرام صولتی » اولین کسی بود که با کمپانی « نوا مدیا » کار کرد.« هیچستان » و « حالیته » دو آلبومی بودند که « شهرام صولتی » با این کمپانی تا به حال کار کرده است.

 

- تا به امروز « شهرام صولتی » عمل جراحی زیبایی انجام نداده است ولی « شهره صولتی » تنها لب خود را کمی بزرگ کرده است !

- « محمود قربانی » پس از جدایی از « گوگوش » ، با مادر « شهرام کاشانی » ازدواج می کند.در واقع « شهرام کاشانی » با « کامبیز قربانی » پسر « گوگوش » ، برادر ناتنی هستند !!

 

- اسم اصلی « ستار » ، « حسن » می باشد که ستار به خاطر ارادت به پدرش که « ستار » نام داشت ، این نام را برای خود در دنیای هنر انتخاب کرد !

 

- همسر « نوش آفرین » در ایران ، « سعید راد » بود.وقتی نوش آفرین پس از چند سال زندگی با سعید راد از او جدا شد ،از ایران برای همیشه رفت ! تاکنون نوش آفرین پس از جدایی از سعید راد ازدواج نکرده است !

آبی های سر شناس

از بین چهره های سرشناس کشورمون فکر می کنید کیا استقلالی باشن؟

یه نگاه به این لیست کنید...

خیلی جالبه...

 

بهرام رادان محمدرضا گلزار پرستو صالحی   امیر نوری - امیر جعفری - ریما رامین فر -جواد رضویان برزو ارجمند  مجید مظفری رسول نجفیان- داریوش ارجمند - خشایار الوند (نویسنده شبهای برره) حمیدرضا آصفی (سخنگوی وزارت امور خارجه) غلامعلی حداد عادل (رئیس مجلس شورای اسلامی ) -  جواد خیابانی مزدک میرزایی پیمان یوسفی مجتبی کبیری راشید پویا مجید اخشابی اندی احمد یاسر امید زندگانی شادمهر عقیلی شهرام کاشانی قیصر  - دکتر علی اکبری ( مرد انرژی درمانی ایران) 

آویزه گوشت کن ... (۲)

حرفهای حکیمانه از گاندی - رهبر فقید هند - :

 

هفت چیز که ما را نابود میکند:

 1- ثروت بدون کار

 2- لذت بدون وجدان

3- دانش بدون منش

4- تجارت بدون اخلاقیات

5- علم بدون انسانیت

6- عبادت بدون ازخود گذشتگی

7- سیاست بدون رعایت اصول

 

 

دوست داشتن کسانی که دوستمان می‌دارند کار بزرگی نیست، مهم آن است آنهایی را که ما را دوست ندارند، دوست بداریم.                         

 حضرت عیسی مسیح

 

 

 

از کسی که دوستش داری ساده دست نکش.

شاید دیگه هیچ کس رو مثل اون دوست نداشته باشی

و از کسی هم که دوستت داره

بی تفاوت عبور نکن .

چون شاید هیچ وقت ،

هیچ کس تو رو مثل اون دوست نداشته باشد!!

 

پای تو در میون باشه...

شاهکار بینش پژوه  ترانه سرای محبوب منه .

سعی میکنم از این به بعد بیشتر ازش بنویسم .

پای تو در میون باشه...

 

پای تو در میون باشه ، ماه رو شکارش می کنم

تو دل شبهات می ریزم ، روز و بیدارش می کنم

خورشید اگه نگات کنه ، نور و به زانو می شونم

گندمی شونه هاتو ، با پر قو می پوشونم

پای تو در میون باشه ، کوه  رو خرابش می کنم

قایق درد و غصه رو ، نقش بر آبش می کنم

دردا رو جارو می کنم ، غصه رو پارو می کنم

نباشه اونجور که می خوای ، دنیا را وارو می کنم

دل توی سینه می تپه ، اسم تو وقتی که میاد

از همه دنیا دل من ، غیر تو چیزی نمی خواد

هزار هزار لیلی شهر ، مجنون یک نگاهمن

قطار قطار قلندرا ، ملتمس پناهمن

من که با گوشه نگام ، لیلی رو مجنون می کنم

پای تو باشه نازنین ، جونمو قربون می کنم

من که زمین به زیر پام ، به زیر بار منته

حیرون یک نگاهتم ، که یک کمش غنیمته

 

تقدیم به او که خود می داند...

هشدار سبز

 

کاش بیایم برای بی پناها سایبون باشیم

با دلای دل شکسته کمی مهربون باشیم

کاش بیایم به باغبونا کمی حرمت بذاریم

احترام دلای شکسته رو نگه داریم

کاش به مهربونترا دین مون و ادا کنیم

سهم خوشبختی مون و وقف بزرگترا کنیم

کاش یه کاری بکنیم که خستگیها در بشه

مرحمی بشیم که زخم آدما بهتر بشه

کاش که شاخه درخت زندگی رو نشکنیم

هفته ای یه بار به باغبونامون سر بزنیم

کاش که پاک کنیم تمام اشکایی که جاریه

خوب نگه داریم چیزی که واسه یادگاریه

کاش دس پرنده های بی پناه و بگیریم

توی آسمون بریم دامن ماه و بگیریم

کاش با مهربونی مون غصه ها رو کم بکنیم

رشته های عشق و تا همیشه محکم بکنیم

کاش بشینیم پای صحبت اونا که بی کسن

اگر درد و دل کنن به آرزوشون میرسن

کاش تو عصری که همش سنگیه و آهنیه

بگیم از چیزهایی که خوب ولی رفتنیه

کاش هنوز دیر نشده قدر هم و خوب بدونیم

نکنه دیر بشه تا ابد پشیمون بمونیم

کاش که این یه جمله هیچ موقع ز یادمون نره

آدمی چه خوب باشه چه بد باشه مسافره

مریم حیدرزاده

آویزه گوشت کن ... (۱)

 

 

هرگز عشق رو گدایی نکن، چون چیز با ارزش رو هیچ وقت به گدا نمیدن

عشق آن نیست که دل به 100 نفر بندیم

 عشق آن است که 100 دل به یک نفر بندیم

ما نمی تونیم به دلمون یاد بدیم که نشکنه ولی میتونیم به دلمون یاد بدیم

که اگه شکست لبه های تیزش دست اونی رو که شکستش نبره .

 

 

(((  در هر پست ۳ جمله زیبا می ذارم  )))

آلبوم نارفیق

این آلبوم حداقل بین اطرافیان خودم مخاطب زیادی داره!

حتما دانلودش کنید....

واقعا قشنگه....

نام آلبوم: نارفیق

خواننده ها: حمیدرضا و علیرضا

 

۱- نارفیق

۲-زیر آبی

۳- سیم آخر

۴-گرگ

۵- نازکش

۶- سربازخانه

۷-دو تا داداش

۸-تاوان

 مطمئن باشید پشیمون نمی شید....

آخرشه...

نظر یادتون نره...

سوالات کنکور ۸۵

 

تست کنکور

******

 

کنکور

هنرپیشه معروف سینما ؟

الف) محمدرضا گلزار

ب) محمدرضا علفزار

ک) محمدرضا گندمزار

ش) محمدرضا دشت

 

هنرپیشه مرحوم سینما ؟

الف) رضا ژیان

ب) رضا ماکسیما

ک) رضا فولکس

ش) رضا خاور

 

هنرپیشه مرحوم فیلم “ممل آمریکایی” ؟

الف) نعمت الله گرجی

ب) نعمت الله ساقه طلایی

ک) نعمت الله شیرین عسل

ش) نعمت الله مینو

 

هنرپیشه زن معروف سینما ؟

الف) هدیه تهرانی

ب) کادوی تهرانی

ک) چشم روشنی تهرانی

ش) قابل نداره تهرانی

 

بازیگر چشم روشن سینما و تلوزیون ؟

الف) پارسا پیروزفر

ب) فارسا فیروزپر

ک) پارسا پیروزپر

ش) فارسا فیروزفر

 

یکی از آهنگ های منصور ؟

الف) دیوونه

ب) خل

ک) منگل

ش) عجوج مجوج!

 

خشایار اعتمادی چه سبکی می خواند ؟

الف) پاپ

ب) اسقف

ک) راهبه

ش) موبد

 

مربی و بازیکن اسبق پرسپولیس ؟

الف) علی پروین

ب) علی شهین

ک) علی مهین

ش) علی دمبه

 

کشتی گیر گردن کلفت ایران ؟

الف) عباس جدیدی

ب) عباس قدیمی

ک) عباس نیو

ش) عباس آپ تو دیت

 

تیم فوتبال آبادانی ؟

الف) نفت آبادان

ب) بنزین آبادان

ک) گازوئیل آبادان

ش) استقلال اهواز

 

باشگاه انگلیسی ؟

الف) میدلزبرو

ب) میدلزبیا

ک) میدلزبودی حالا

ش) میدلزپاشو برو گمشو

 

بازیکن بوسنیایی سابق بایرن مونیخ ؟

الف) حسن صالح حمیدزیچ

ب) حمید صالح حسنزیچ

ک) حسن حمید صالحزیچ

ش) بابا چند نفر به یه نفر ؟؟؟

 

دروازه بان انگلیس در جام جهانی ١٩٩٨ فرانسه ؟

الف) دیوید سیمن

ب) دیوید سیمثقال

ک) دیوید سیگرم

ش) دیوید سیتن

 

مهاجم سال های دور منچستر یونایتد ؟

الف) اندی کول

ب) اندی سرشانه

ک) اندی پشت بازو

ش) اندی مرسی هیکل

 

مهاجم تیم ملی هلند و آرسنال ؟

الف) دنیس برگکمپ

ب) دنیس اروین

ک) دنیس وایز

ش) دنیس تریکو

 

 

مساحت دایره چقدر است ؟

الف) ٢ متر

ب) ٥/٢ متر

ک) بیشتره

ش) صبر کن بپرسم

 

سرعت نور چقدر است ؟

الف) خوب است

ب) بد نیست

ک) شما چطوری ؟

ش) چه خبر ؟

 

کدام دانشمند جاذبه زمین را کشف کرد ؟

الف) نیوتن

ب) کیلوگرم

ک) متر بر مجذور ثانیه

ش) نیترات مس

ماری کوری کاشف چه بود ؟

الف) اورانیوم

ب) آلومینیوم

ک) آلمانیوم

ش) لوئی پاستور

 

در بیت زیر چه صنعتی به کار رفته است ؟

“بی وفایی ، بی وفایی ، دل من از غصه داغون شده”

الف)صنعت ایهام

ب) صنعت پتروشیمی

ک) صنعت نفت

ش) شموشک نوشهر

 

شاعر قرن ده دوازده؟

الف) هاتف اصفهانی

ب) ابی اصفهانی

ک) اندی اصفهانی

ش) سیاوش قمیشی اصفهانی

 

فعل “خوردن” را صرف کنید ؟

الف) چشم

ب) صرف شده

ک) میل ندارم

ش) نوش جان

 

یکی از وسایل مربوط به فیزیک که در عینک ، تلسکوپ و میکروسکوپ به کار میرود ؟

الف) عدسی

ب) کاچی

ک) فرنی

ش) لوبیا با دوغ

 

دانشمندی که بین بار الکتریکی و جرم الکترون ها و سرعت حرکت آنها رابطه ای نوشت ؟

الف) تامسون

ب) واشنگتنی

ک) بمی

ش) شهسواری

 

شاخه ای از علم فیزیک ؟

الف) مکانیک

ب) باطری ساز

ک) بوسترساز

ش) کمک فنرساز

 

نویسنده “منطق الطیر” کدام شاعر است ؟

الف) عطار نیشابوری

ب) نجار نیشابوری

ک) سمسار نیشابوری

ش) کوپن فروش نیشابوری

 

یکی از اشکال ماده ؟

الف) گاز

ب) یخچال

ک) بخاری

ش) ماشین ظرف شویی

 

نام دیگر اسید فرمیک ؟

الف) جوهر مورچه

ب) جوهر مورچه خوار

ک) جوهر پلنگ صورتی

ش) جوهر سرندی پیتی

 

نام گاز سرد کننده یخچال های قدیمی ؟

الف) فرعون (فرئون)

ب) نمرود

ک) ابرهه

ش) خسرو پرویز

 

نام دیگر گازهای بی اثر مثل هلیم ، نئون و ؟

الف) گازهای نجیب

ب) گازهای سر به زیر

ک) گازهای باوقار

ش) کلا بچه های خوبی هستن

 

 

انرژی هسته ای حق مسلم....

الف)ماست 

 ب)دوغ   

ک)کشک 

 ش)پنیر

 

چه کسی نهضت ملی ایران را تاسیس کرد؟

الف)دکتر مصدق  

ب)پرستار مصدق   

ک)مهندس مصدق  

 ش)تکنسین مصدق

 

کدام یک ماده ی مخدر است؟

الف)علف  

 ب)یونجه   

ک)گندم   

ش)من بچه ی پاکی هستم.

 

تیم سرخپوش پایتخت..... است.

الف)پرس پلیس  

 ب)پرس بسیج   

ک)پرس سپاه  

 ش)پرس لباس شخصی

 

خبر ساز دربی 60 کی بود؟

الف)مامانی  

ب)بابایی  

ک)بچه ننه  

ش)ناز نازی

 

 

بازیگرمعروف سینمای ایران کدام است؟

الف)امین حیایی 

 ب)امین بی حیا   

ک)امین هیز   

ش)امین چشم چرون

 

دانشمندی که روی عناصر پرتوزا کار می کرد؟

الف)مادام کوری   

 ب)مادام کری    

 ک)مادام لالی   

 ش)مادام خدا شفات بده

 

شادمهر عقیلی برای همیشه مرد !!! ( به قلم علی بحرینی)

فروردین 1381 شادمهر عقیلی از ایران خارج شد . جز همراهان او که برای بدرقه اش به فرودگاه مهراباد رفتند و همین طور مادرش من جزو اولین نفراتی بودم که در جریان رفتن شادمهر از ایران قرار گرفتم . ان زمان در مجله محک حضور داشتم و یادم هست عکس روی جلد اردیبهشت 1381 اختصاص پیدا کرد به شادمهر عقیلی . چند ماه بعد قرار شد " شب برهنه " دومین فیلم سینمایی شادمهر اکران شود و همان زمان بر اساس گفته های محسن شا یانفر تهیه کننده این فیلم متوجه شدم عرصه برای پرداختن به شادمهر در داخل کشور تنگ شده است . گر چه شادمهر نقش اصلی شب برهنه را بازی می کرد و بر اساس موفقیت تجاری " پرپرواز" ثابت شده بود که او می تواند چهره پولسازی در سینمای ایران باشد اما گروهی از مسئولان ، شایانفر را مجارب کرده بودند در تفکرات تبلیغاتی خود هیچ نامی از شادمهر به میان نیاورد .

این تصمیم شوک بزرگی به شایانفر ، شب برهنه و همین طور من بود که از یک طرف می خواستم برای دوست خوبم ( شایانفر ) کاری انجام دهم و از سوی دیگر شادمهر را دوست داشتم .

از همان روزی که شادمهر از ایران خارج شد تا همین امروز هر وقت خودم را جای شادمهر تصورکردم به این نتیجه رسیدم که دلیلی برای ترک ایران وجود نداشت ، اما این باور که " هر کس روحیه خاص خودش را دارد و من نمی توانم جای دیگران تصمیم گیرنده باشم " باعث شد او را در ذهنم تبرئه کنم .

گر چه به شادمهر مجوز البوم جدیدش را نمی دادند ، گر چه پشت صحنه کنسرت سعید شهروز خودم با چشم های خودم دیدم که یک مقام انتظامی از او خواست اشاره ای به این نکته که شادمهر هم میان جمعیت نشسته است نداشته باشد ، گر چه حتی به خواننده ها اجازه نمی دادند اسم شادمهر را حتی به عنوان اهنگساز در اینسرت البوم هایشان درج کنند گر چه شادمهر هم مثل خیلی خواننده های دیگر نتوانست مجوز کنسرت بگیرد ، اما " رفتن " تنها راه علاج نبود .

هنر شادمهر از یک سو و حمایت رسانه ها و مردم از طرف دیگر باعث شده بود او در بازار محبوبیت یک " نامبروان " تمام عیار باشد .

شادمهر در تمام روزهای سال 80 با سه ، چهار ساعت حضور در استودیو و نوازندگی گیتار و ویولن روزی 200 هزار تومان درامد داشت . به این مبلغ اضافه کنید دستمزدی را که او برای اهنگسازی خواننده های دیگر دریافت می کرد . مطبوعات هم به خوبی اخبار و واقعیت ها ی مربوط به او را منعکس میکردند و اجازه نمی دادند پیوند عاطفی مردم با شادمهر قطع شود .

شادمهر در تمام دوران عمرش یک جوان صبور و نترس بود اما اوایل سال 81 خودمان را به این باور رساندیم که چارهای جز هجرت نداشت . چند ماه بعد با انتشار کلیپ " خیالی نیست " عصه بر ما برای پرداختن به شادمهر تنگ تر شد و ما در بازار مکاره مطبوعات چون دلمان راضی نمی شد از او بد بنویسیم به فکر خرید " کلاه شرعی " افتادیم . دست اخر هم من بله من کلاه شرعی را پیدا کردم و توپ را به زمین تهیه کننده کلیپ انداختم و از قول شادمهر نوشتم : " من در هیچ لحظه ای از کلیپ با ان دختر خانم کلیپ خیالی نیست ، در یک کادر قرار ندارم و این ترفند تهیه کننده در مرحله مونتاژ بوده ." با شادمهر تماس گرفتم و گفتم :" بهتر است در تمام مصاحبایت همین حرف را تکرار کنی تا دست ما برای پرداختن به تو بسته تر نباشد ." او هم خندید و تایید کرد .

شادمهر را به شدت " ایرانی " می دانستم و به همین دلیل هرگز اجازه ندادم کسی با سو استفاده از غیبت او وارد حریمش شود . همان زمان که دو همکار قدیمی اش برای تخریب وجهه او مصاحبه های جنجالی انجام دادند ، به خودم اجازه چاپ حرفهایشان را ندادم و چون با یک طرفه به قاضی رفتن اصلا موافق نیستم ، بابت چاپ گفتگو هایشان در نشریات دیگر جوابیه هایی را در محک و اتفاق نو چاپ کردم .

شادمهر کنسرت هایش را شروع کرد . البوم " ادم فروش" با چند کلیپ دیگر که نشانی از ترفندهای مونتازی هم نداشت اما وارد بازار شد . حالا دیگر شادمهر تدیل به چهره ای شده بود که پرداختن به او در حیات مطبوعاتی اتفاق نو " خطرناک " به نظر می رسید . اما من نمی خواستم او را از دست بدهم . به همین دلیل همواره از البوم " مسافر " و ترانه " یاس " گفتم و نوشتم . مساله فرار مغزها را در موسیقی مطرح کردم ، حتی در دیدار با رئیس تشخیص مصلحت نظام هم به معضل فرار مغزها اشاره ای داشتم . از سوی دیگر در مصاحبه با هنر مندی بحث را به شادمهر کشاندم و نظرش را اگر مثبت بود چاپ کردم و اگر منفی بود هم سوال و هم جواب را دور ریختم !

وظیفه خودم می دانستم شادمهر را زنده نگه دارم ؛زنده و پاک مظلوم .

میز و صندلی های دفتر اتفاق نوبهترین شاهد برای جنگهای لفظی و دفاعیه های من از شادمهر مقابل دیگران هستند . محمد صادق درودگر به عنوان برادر بزرگتر و مسئوول قانونی مجله حدود یک سال با من جنگید تا متقاعدم کند اگر صد انتقاد از شادمهر را ندارم ، لااقل از او چیزی ننویسم ، اما من هر بار به او وعده های پوشالی دادم . یادم نمرود که سال گذشته یکی از شماره های اتفاق نو را فقط وفقط به دلیل انعکاس خبر کنسرت شادمهر در دوبی ، پنج روز دیرتر به چاپخانه فرستادیم و از این بابت لطمه اقتصادی سنگینی هم خوردیم .

از روزی که شادمهر ایران را ترک کرد تا امروز تصور میکنم بین 40 تا 50 بار با او صحبت کره باشم . سعی ام بر این بوده که همیشه راوی منصفی برای او باشم و جریانات داخل ایران را برایش مو به مو تجزیه و تحلیل کنم . بارها از او خواستم که به فضای " مسافر "و "دهاتی " برگردد یا لااقل در مسیر ابتذال از " خیالی نیست " جلوتر نرود و اجازه ندهد کسی جز خودش در کلیپ هایش حضور داشته باشد . شادمهر مقابل من ( درست مثل من مقابل درودگر ) قول همکاری و مساعدت داد ، اما ...

اواخر سالهای گذشته فشارهای رسمی و غیر رسمی برای ننوشتن از شادمهر به اوج رسید ، اما من اهل خالی کردن میدان نبودم و تصور میکردم باید برای شادمهر و طرفدارانش کاری کرد . موسم فعالیت های انتخاباتی ریاست جمهوری فرصت مناسبی بود تا در پناه ازادیها ی سیاسی این ایام باز هم به شادمهر بپردازم . عکس بزرگ شادمهر باز رفت روی جلد اتفاق نو و تیتر زدم " با بازگشت و فعالیت شادمهر موافقت شد . " این تیتر زاییده ذهن من و بی پایه و اساس نبود که اگر چنین بود قطعا با عکس العمل و برخورد قانونی مسولان و وزارتخانه های ذیربط مواجه می شد . بهار 1384 پرداختن به شادمهر علاوه بر ان که با یک جریان وسیع سازی مطبوعاتی و مردمی همراه بود میان هنرمندان هم با انعکاس زیادی روبه رو شد .

عده ای از دوستان شادمهر به من گفتند :" شادمهر در پشت صحنه کنسرتهایش با انها برخورد سری داشته است . " گفتند : " شادمهر دیگر شادمهر رفیق باز سابق نیست و بدجوری ما را فراموش کرده ... "

تمام این حرفها را به حساب حسادتهای هنری نوشتم و مثل تمام سه سال گذشته وقتی خواننده ای مطرح خواست شادمهر را بابت رفتن از ایران زیر سوال ببرد ، جوابش را دادم . با شادمهر تماس گرفتم و مصاحبه این خواننده را برایش خواندم . شادمهر گفت :" از قول من تیتر بزن این اقا خودش خواننده درجه سه لس انجلسی بوده و صلاحیت اظهار نظر در مورد من را ندارد ! "

من هم در ارتباط صمیمی با شادمهر درخواستش را اطاعت (بله اطاعت ) کردم . چند روز بعد شادمهر تماس گرفت و گفت :" یک تیتر بعتر برایت دارم . بنویس این اقا خواننده درجه سه لس انجلسی هم نسیت ، بلکه یک خواننده درجه سه در رستورانهای تورنتو بوده ..."

به شادمهر گفتم :"تا همین جا هم بازی را برده ایم و نیازی به ادامه اش نیست ."

در کوران انتخابات ریاست جمهوری ،شادمهر باز هم به اوج رسید و تیتر بسیاری از نشریات شد، تا جایی که حتی مشاور دکتر احمدی نژاد هم در گفتگو با شبکه مهاجر راه بازگشت به ایران و فعالیت در داخل کشور را برای هنرمندانی مثل او باز دانست.

  شادمهر نه فقط به من که به سایت ها و رادیوهای مختلف هم قول داده بود با آلبوم پاپ کورن به فضای مسافر بازگردد و دوباره به سمت کارهای باارزش و سنگین برود. خبر خوشحال کننده ای بود . عرشیا بعد از ماهها تماس گرفت و گفت: می خواهم از شادمهر دفاع کنم.

همین یک جمله کافی بود تا برای این خواننده که تاریخ مصرفش در موسیقی پاپ ما چند سالی است تمام شده، یک گفتگوی بلند ترتیب بدهم و ابایی ندارم که بگویم هدف از مصاحبه با عرشیا، دفاع از شادمهر بود نه مطرح کردن عرشیا!

این بار عرشیا عاملی شد تا جریان شادمهر در اتفاق نو و میان مردم قطع نشود. کلیپ محال را دیدم و باز هم خودم را گول زدم . یادم می آید به سعید شهروز گفتم: شادمهر چاره ای جز بازی در چنین کلیپی ندارد چون آنطرف آب استانداردهای موسیقی چیز دیگری است.

به سعید گفتم: سعید جان اگر تو هم به آنطرف آب بروی ،کسی نباید بابت حضورت در چنین کلیپهایی به تو خرده بگیرد.

همان زمان متن ترانه محال را هم بی پروا چاپ کردم.

رسیدیم به ویژه نامه 100 سکانس(بهمن84) باز هم از شادمهر نوشتیم؛ این بار هم یک صفحه!

باز هم احضار شدیم .این بار گفتند: شادمهر یک خواننده فاسد و متواری است.

طبق معمول باز هم قول دادیم که از او ننویسیم اما دردلم حرف دیگری بود ! برای خودم و کارم محدوده اخلاقی قایل بودم و هستم و "ان شادمهر " را خارج از این محدوده نمی دیدم . افشین پاشازاده همکار سابق و دوست همیشگی ام که برای من نگران شده بود ، گفت "علی آخر سر خودت و مجله رو با شادمهر به باد می دی !" گوشم از این حرفها پر بود و فقط به حرفهایش خندیدم ، اما در اخرین روزهای امسال از تمام انچه گفته بودم و تمام کارهایی که طی این سال انجام داده بودم پشیمان شدم .

با همان شجاعتی که باعث شد طی این حدود چهار سال بدون توجه به ممنوعه بودن شادمهر ، تخلف (بله تخلف )کنم و از او بنویسم ، امروز اعترف میکنم : درباره شادمهر تلاش بی حاصل کردیم . او دیگر از ما نیست و پشیمانم بابت تمام صفحه هایی که براسش هدر دادیم و تمام فشارهایی که برایش تحمل کردیم .

شادمهر من را و نسل ما را " سنگ رو یخ " کرد . متاسفم بگویم شادمهر مبتذل ترین کلیپ ایرانی را تقدیم هموطنان عزیز ش کرده است . کلیپی که حتی بی دین و ایمان ترین خواننده های ان طرف اب هم به حضور در ان تن نمی دهند .

من اصلا آدم " دگم " یا خشکه مقدسی نیستم . این مساله را فکر می کنم نوشته هایم در طول دوران کوتاه حیات اتفاق نو هم ثابت کرده باشد . من به بسیاری از قوانین و عرف های اجتماعی کشورمان انتقاد دارم و گهگاه مرز بندیها را تمسخر می کنم ، اما به عنوان یک ایرانی که مسلمان هم هست حتی اگر مسلمان هم نبودم و فقط یک ایرانی محسوب می شدم نمی توانم یک چنین بی احترامی هایی را از طرف یک هموطن تحمل کنم .

از شادمهر دیگر نخواهم نوشت . حتی اگر مسئوولان وادارم کنند که باید از او بنویسم نیز چنین نخواهم کرد . شادمهر برای من و برای مجله ای که قرار است سردبیرش باشم ، مرده است . همان طور که هر انسانی در یک لحظه می میرد ، او را هم با تمام خاطراتش به دست مرگ می سپارم .

هر سپر بلایی تاریخ مصرف دارد و بالاخره روزی تمام می شود . شما هم مرا سپری بدانید که عمرش تمام شد .

شادمهر خودش را برای نسل ما که صدای بمب و موشک را در گوش دارد و هنوز حتی با شنیدن صدای اژیر در فیلم های سینمایی ، بدنس می لرزد ، یک مرده است . مردهای که بی هدف ، سر در گم و در اوج شرمساری مرد .

مقاومت کافی است  خوش بینی و خود فریبی هم دیگر کافی است . شادمهر را دیگر از خودمان نمی دانیم . او وصله و سهم ما که در ایران آرزوی باز گشتنش را داشتیم نیست ، شادمهر مال همان خانم هایی است که در کلیپهایش دور و بر او پرسه می زنند و ...

دیگر نه به شادمهر زنگ می زنم و نه منتظر تماسی از او هستم .

نوشتن این مطلب سخت و تلخ بود . ای کاش امسال هم با " یاد خیر" شادمهر سسپری می شد . ای کاش در این ویژه نامه هم می شد تیتر زد :" شادمهر سال آینده بر می گردد ! "

اما حالا آرزو می کنم شادمهر هرگز به ایران باز نگردد . مرگ شادمهر بدترین خبر سال 84 برای موسیقی ما بود . فقط متاسفم ، متاسفم ، متاسفم ....

 

 

 

 

 

 

 

        

             ************************

شادمهر و دیگران :

 1- نویسنده ای مشهور مثل ر. اعتمادی که نوشتن تنها اسلحه اوست ، بیست سال در خانه اش و چون ممنوع الفعالیت بود ، هیچ ننوشت اما سرانجام قلم را به دست او دادند و به حرفه اش بازگشت ، ر. اعتمادی در سالهای ممنوعه بودنش حداقل می توانست در آمریکا سردبیری یک از مجلات فارسی زبان را به عهده بگیرد. یادمان نرود او زمانی سردبیر پر تیتراژ ترین مجله ایران یعنی مجله جوانان امروز بود .

2- فرهاد مهراد " دق" کرد و مرد . آیا او نمی توانست در همان سال های نخست انقلاب به خارج از کشور برود و خوانندگی کند؟ آیا آغوش آلوده موسیقی لس آنجلس که به روی امثال شهرام صولتی ، اندی و... باز بود فرهاد را طلب نمی کرد ؟فرهاد اما نرفت ، همین جا ماند و خودش را تا ابد ماندگار کرد .

3- ایرج قادری که بدون تردید یکی از سه چهره محبوب سینمای ایران در سالهای پیش از انقلاب بود ، خودش را به سیستم های ضد ایرانی ان سوی اب نفروخت و به تعبیری بهترین سالهای حیات هنری اش از دست رفت . قادری بارها و بارها به دلیل مسایل خانگی از ایران خارج شد اما هرگز به خودش اجازه نداد در آن سوی مرزها دست به کاری بزند . برای او اقامت گرفتن هیچ کشوری سخت نبود .

4- سعید راد سالیان سال در آن سوی مرزها دست به کارهای طاقت فرسا زد. کارگری کرد اما حاضر نشد در هیچ فیلم و نمایش لس انجلسی حضور داشته باشد . سرانجام مقاومت او با حضور در فیلم " دوئل " نتیجه داد .

... و ما از طرفداران افراطی شادمهر می پرسیم ، ایا رفتن و ادامه حیات حرفه ای با این تیپ و قیافه و پا گذاشتن روی همه اعتقادات ، تنها راه ممکن بود؟

عشق جدید

بیشتر یکسال میشه که با هم آشنا شدیم.روزی اول که تو رو دیدم محو زیبایی تو شدم.خیلی زیبا وجذاب بودی.خیلی زیباتر و جذابتر از همه اونایی که قبلا داشتم و من به خاطر تو قید همه اونا زدم،فقط به خاطر تو... چون واقعا تو معرکه بودی. تو با همه کمبود های من ساختی. من خیلی از چیزایی رو که تو میخواستی نداشتم یا اگه داشتم خیلی کمتر از حدی بود که لیاقت تو بود.با این کمبودهای تو نمی تونستی خودتو اونجوری که هستی نشون بدی. اصلا هیچکی باورش نمی‌شد که تو با من کنار اومدی و من تورو دارم.یکسالی با هم بودیم .ولی خوب کم کم واسم خسته کننده شدی.دیگه اون شادابی و جذابیت اول رو نداشتی.و من هر روز بیشتر از تو خسته میشدم. ولی فکر کنم تقصیر تو بود.چون تو روز به روز بیشتر منو اذیت میکری.هی گیر بیخود میدادی.تو این مدت وضع من بهتر شد.واسه همین تصمیم گرفتم تورو بذارم کنار و برم دنبال یه بهتر.یکی که خیلی از تو بهتر باشه.و اصلا از کارم پشیمون نیستم.

 

واسه همین رفتم یه سی دی ویندوز ایکس پی 2004 با پلاس ایکس پی کرایه کردم.

با خیال راحت تو رو ای ویندوز ایکس پی2001 پاک کردم....

ای عزیز از دست رفته

سلام ای عزیز از دست رفته من.

 الان که اینها رو مینویسم به شدت جای خالی تو احساس میکنم. میبینم که دیگه با من نیستی. سرنوشت این بود.... تو پاره تن من بودی از هر چیز و هرکس به من نزدیک تر. بارها بهت گفته بودم که دوستت دارم. چون تو همه چیز من بودی. من به اینکه با من بودی افتخار میکردم. همه زندگی ام برای تو بود. خودت میدیدی که چقدر به تو توجه میکردم و چقدر به تو اهمیت میدادم. ولی تو همیشه در برابر ابراز محبت و علاقه من سکوت میکردی و گاهی بد اخلاق و لجباز میشدی. اون موقع بود که به هیچ صراطی مستقیم نمیشدی. باور کن خیلی دوستت داشتمخیلی بیشتر از اونی که فهمیده بودی. اصلا نمی‌خواستم از تو جدا شم. باور کن. اگه فقط خودم بودم هرگز به این جدایی تلخ تن در نمیدادم.خودت دیدی که در اون لحظات آخر با چه حسرت افسوسی به تو نگاه میکردم. ولی فشار خانواده من رو مجبور به این کار کرد.همیشه من رو به خاطر داشتن تواذیت می کردند.. هیچکس چشم دیدن تو رو نداشت. همه به تو حسودی میکردند و این حرفاشون هم به همین دلیل بود. به خاطر اینکه بیشتر از همه کس تو با من بودی و من بیشتر از همه به تو توجه میکردم. به علاقه من نسبت به تو حسودیشون میشد. فکر میکردند این علاقه من نسبت به تو ممکنه منو در مقابل اونها قرار بده نه درکنار اونها. بهت نگفتم ولی همیشه به من میگفتند که تو خیلی زشتی. ولی این حرفهاشون اصلا از علاقه من نسبت به تو نکاست.فقط دوستای نزدیکم این احساس منو نسبت به تو درک میکردند. ولی خوب برگ سرنوشت اینطور ورق خورد. من لیاقت اینرو که تو با من باشی رو نداشتم و آخر در برابر فشار خانواده سر تسلیم فرود آوردم و از تو جدا شدم. مرا ببخش

 

مرا ببخش ای موهای قشنگم.مرا ببخش ای موهای زیبایم.مرا ببخش که تو را به دست بیرحم آرایشگر سپردم

تو با منی هر جا می رم ...

تو از منی...تو با منی...من با تو من شده ام و با تو شکل گرفته ام...هر روز بارها و بارها به تو نگاه میکنم و بدون دیدنت زندگی برایم سخت و دشوار میشود...آری من تو را دوست دارم...اندام کشیده ات را دوست دارم...خم های پیکر زیبایت را دوست دارم...وقتی به موهایت نگاه میکنم گرچه نمیتوانم همه آنها را ببینم ولی همان اندازه هم را که بیرون آمده و در دید من است را دوست دارم...وقتی نوازشت میکنم آرزویم این است که در آینه بتوانم ببینمت...ولی افسوس...تو منبع جوششی...سرچشمه تراوشی...تو حیات را در من جاری میسازی و وقتی من بیمار میشوم از من پریشان تر میشوی و من دیگر نمیتوانم طعم زندگی را بچشم...گاهی اوقات که بدلیل سرما یا خجالت سرخ میشوی به نظرم زیباتر می آیی...آری تو دماغ منی و من دوستت دارم!یهههههههههههههههه