کارینا

من از تبار غربتم از آرزوهای محال قصه ما تموم شده با یه علامت سوال

کارینا

من از تبار غربتم از آرزوهای محال قصه ما تموم شده با یه علامت سوال

زندگی مگر چیست؟





جز اینکه شنبه به دنیا می آییم



یکشنبه یاد می آوریم



دوشنبه بزرگ می شویم



سه شنبه عاشق می شویم



چهارشنبه ازدواج می کنیم



پنچ شنبه بچه دار می شویم



و بالاخره جمعه از دنیا می رویم


****************** من سه شنبه ها را خیلی دوست دارم********************

سخت و آسان

آسان و سخت

به آسانی میشه در دفترچه تلفن کسی جایی پیدا کرد

ولی به سختی میشه در قلب او جایی پیدا کرد.

به راحتی میشه در مورد اشتباهات دیگران قضاوت کرد

ولی به سختی میشه اشتباهات خود را پیدا کرد.

به راحتی میشه بدون فکر کردن حرف زد

ولی به سختی میشه زبان را کنترل کرد.

به راحتی میشه کسی را که دوستش داریم از خود برنجانیم

ولی به سختی میشه این رنجش را جبران کنیم.

به راحتی میشه کسی را بخشید

ولی به سختی میشه از کسی تقاضای بخشش کرد.

به راحتی میشه قانون را تصویب کرد

ولی به سختی میشه به آنها عمل کرد.

به راحتی میشه به رویاها فکر کرد

ولی به سختی میشه برای بدست آوردن یک رویا جنگید.

به راحتی میشه هر روز از زندگی لذت برد

ولی به سختی میشه به زندگی ارزش واقعی داد.

به راحتی میشه به کسی قول داد

ولی به سختی میشه به آن قول عمل کرد.

به راحتی میشه دوست داشتن را بر زبان آورد

ولی به سختی میشه آنرا نشان داد

به راحتی میشه اشتباه کرد

ولی به سختی میشه از آن اشتباه درس گرفت.

به راحتی میشه گرفت

وی به سختی میشه بخشش کرد.

به راحتی میشه یک دوستی را با حرف حفظ کرد

ولی به سختی میشه به آن معنا بخشید.

و در آخر:

به راحتی میشه این متن را خوند

ولی به سختی میشه به آن عمل کرد....

دعا

خدایا !

 

 به من توفیق ،

 تلاش در شکست

 صبر در نومیدی

 رفتن بی همراه

 کار بی پاداش

 فداکاری در سکوت

  دین بی دنیا

 ایمان بی ریا

 خوبی بی نمود

 عشق بی هوس

 تنهایی در انبوه

 و دوست داشتن بدون آنکه دوست بداند،

 روزی کن!

  آمین یا رب العالمین!

علت طلاق

آهو خیلی خوشگل بود . یک روز یک پری سراغش اومد و بهش گفت: آهو جون!دوست داری شوهرت چه جور موجودی باشه؟

آهو گفت: یه مرد خونسرد و خشن و زحمتکش.

پری آرزوی آهو رو برآورده کرد و آهو با یک الاغ ازدواج کرد.

شش ماه بعد آهو و الاغ برای طلاق سراغ حاکم جنگل رفتند.

حاکم پرسید : علت طلاق؟

آهو گفت: توافق اخلاقی نداریم, این خیلی خره.

حاکم پرسید:دیگه چی؟

آهو گفت: شوخی سرش نمیشه, تا براش عشوه میام جفتک می اندازه.

حاکم پرسید:دیگه چی؟

آهو گفت: آبروم پیش همه رفته , همه میگن شوهرم حماله.

حاکم پرسید:دیگه چی؟

آهو گفت: مشکل مسکن دارم , خونه ام عین طویله است.

حاکم پرسید:دیگه چی؟

آهو گفت: اعصابم را خورد کرده , هر چی ازش می پرسم مثل خر بهم نگاه می کنه.

حاکم پرسید:دیگه چی؟

آهو گفت: تا بهش یه چیز می گم صداش رو بلند می کنه و عرعر می کنه.

حاکم پرسید:دیگه چی؟

آهو گفت: از من خوشش نمی آد, همه اش میگه لاغر مردنی , تو مثل مانکن ها می مونی.

حاکم رو به الاغ کرد و گفت: آیا همسرت راست میگه؟

الاغ گفت: آره.

حاکم گفت: چرا این کارها رو می کنی ؟

الاغ گفت: واسه اینکه من خرم.

حاکم فکری کرد و گفت: خب خره دیگه چی کارش میشه کرد.

نتیجه گیری اخلاقی: در انتخاب همسر دقت کنید.

نتیجه گیری عاشقانه : مواظب باشید وقتی عاشق موجودی می شوید عشق چشم هایتان را کور نکند

شکوائیه

سلام چرا هیشکی منو دوست نداره چرا هیشکی نظر نمی ذاره به درک که نظر نمیدید مگه من محتاج نظرات شمام؟ فقط نظر یکی واسم مهمه که اونم نظراتشو بهم میگه شماها هم میخواید نظر بدید می خواید ندید... عزت زیاد